یک افسر پلیس فاسد با چالش هایی از جانب خانواده، گانگسترها و سیاستمداران خود روبرو می شود.

یک پلیس مخفی در نبرد با جنایتکارانی متخاصم که می خواهند یک "جعبه سیاه" را بدست آورند، این جعبه کلید اصلی آنها برای یک گنج است...

خانم شتی یک فمینیست است که در لندن زندگی می کند و می خواهد برای همیشه مجرد بماند. آقای. پولیشتی از حیدرآباد در تلانگانا، هند، می خواهد در یک رابطه متعهدانه باشد. به نظر می رسد که این دو در مراحل مختلف زندگی هستند اما به نوعی مسیر آنها باهم گره خورده است.

عشق بین یک دکتر با آینده نامشخص و یک کف دست مشهور که فکر می کرد هرگز عشق پیدا نمی کند شکوفا می شود. اعتقادات او به چالش کشیده می شود.

سینک اوقاتش را با رقصیدن و پریدن از بالای آتش می گذراند در حالیکه پدرش از کارهای او به ستوه آمده...

یک مغازه دار ساده، بعد از اینکه مغازه اش در یک زمین لرزه از بین می رود، خدا را به پای میز محاکمه می کشاند!

پس از بزرگ شدن در سایه ی غفلت و انتقاد پدرش، دنیای یک مرد جوان زیر و رو می شود وقتی می فهمد که در بدو تولد با پسری میلیونر عوض شده است.

بر اساس زندگی سرگرد ساندیپ اوننیکریشنان، که در جریان حملات نوامبر 2008 بمبئی به شهادت رسید و در نتیجه در 26 ژانویه 2009 جایزه آشوکا چاکرا، بالاترین جایزه شجاعت زمان صلح هند را دریافت کرد.

زندگی یک سرباز یتیم پس از دریافت نامه ای از دختری به نام سیتا تغییر می کند. او را ملاقات می کند و عشق بین آنها شکوفا می شود. وقتی به اردوگاه خود در کشمیر برمی گردد، نامه ای برای سیتا می فرستد که به دست او نمی رسد.

دستیار بازپرسی به نام "ویکرام واسودف" مامور می شود تا بر روی پرونده قتل یک افسر عالی رتبه که گفته می شود توسط یکی از مجرمینی که قبلا دستگیرش کرده بود، به قتل رسیده، تحقیق کند. اما هر چه بیشتر در عمق این پرونده فرو می رود حقایق و رازهای شوکه کننده ای آشکار می شود.

داستان پسر جوانی که پس از اینکه خانواده اش در جریان یک سرقت از بانک به قتل می رسند، به دنبال گرفتن انتقام گرفتن از عاملان این حادثه ی تلخ می باشد.

داستان فرزندان دو خانواده مخالف و رقیب هم که پس از جدایی 15 ساله مجددا یکدیگر را ملاقات می کنند.

فیلمی مملو از صحنه های عاطفی و خنده دار که نگاهی به زندگی شخصیت اصلی داستان، بابو، دارد. وی قاتل نیمه وقت است. این فیلم به زندگی شخصی، عشق، دوستان، رقیبان و انتقام گیری های او می پردازد.

"سانجانا" و "آدیتیا" تصمیم می گیرند به زندگی مشترک خود یک شانس دیگر بدهند. آنها برای تعطیلات خود برنامه ریزی می کنند اما نمی دانند که اتفاق عجیبی در انتظار آنهاست ...